معنی (.n)درون رفت، ورودیه، اجازه ورود، حق ورود (مج)ازخودبیخودکردن، زیادشیفتهکردن دروازهءدخول، ورود، مدخل، بار، درب مدخل، اغاز(.tv) , مدهوش کردن، دربیهوشییاغشانداختن, معنی (پئ)درون رفت، ورودیه، اجازه ورود، حق ورود (مج)ازخودبیخودکردن، زیادشیفتهکردن دروازهءدخول، ورود، مدخل، بار، درب مدخل، اغاز(پفذ) پ مدهوش کردن، دربیهوشییاغشانداختن, معنی (,n)bcmj ctت، mcmbdi، ا[اxi mcmb، pr mcmb (k[)اxombfdomblcbj، xdاbadtتilcbj bcmاxiءbomg، mcmb، kbog، fاc، bcf kbog، اyاx(,tv) , kbima lcbj، bcfdimaddاyaاjbاoتj, معنی اصطلاح (.n)درون رفت، ورودیه، اجازه ورود، حق ورود (مج)ازخودبیخودکردن، زیادشیفتهکردن دروازهءدخول، ورود، مدخل، بار، درب مدخل، اغاز(.tv) , مدهوش کردن، دربیهوشییاغشانداختن, معادل (.n)درون رفت، ورودیه، اجازه ورود، حق ورود (مج)ازخودبیخودکردن، زیادشیفتهکردن دروازهءدخول، ورود، مدخل، بار، درب مدخل، اغاز(.tv) , مدهوش کردن، دربیهوشییاغشانداختن, (.n)درون رفت، ورودیه، اجازه ورود، حق ورود (مج)ازخودبیخودکردن، زیادشیفتهکردن دروازهءدخول، ورود، مدخل، بار، درب مدخل، اغاز(.tv) , مدهوش کردن، دربیهوشییاغشانداختن چی میشه؟, (.n)درون رفت، ورودیه، اجازه ورود، حق ورود (مج)ازخودبیخودکردن، زیادشیفتهکردن دروازهءدخول، ورود، مدخل، بار، درب مدخل، اغاز(.tv) , مدهوش کردن، دربیهوشییاغشانداختن یعنی چی؟, (.n)درون رفت، ورودیه، اجازه ورود، حق ورود (مج)ازخودبیخودکردن، زیادشیفتهکردن دروازهءدخول، ورود، مدخل، بار، درب مدخل، اغاز(.tv) , مدهوش کردن، دربیهوشییاغشانداختن synonym, (.n)درون رفت، ورودیه، اجازه ورود، حق ورود (مج)ازخودبیخودکردن، زیادشیفتهکردن دروازهءدخول، ورود، مدخل، بار، درب مدخل، اغاز(.tv) , مدهوش کردن، دربیهوشییاغشانداختن definition,